درج شده در وبلاگ «جامی از فرهنگ» - ۷/۱۲/۱۳۸۵
نوع شناخت، نگاه و اندیشهی عوام در توقعاتشان رخ مینماید. عوام مثل کودکان زود بهانه میگیرند و زود قانع میشوند و به یک شکلات دل خوش میگردند.
زمانی در یکی از رشتههای تخصصی دورهای برپا بود. حدود 40 نفر در دوره بودند. در محل اسکان، آشپز و سرایدار معتاد بود و همه شب در بام ساختمان بساط منقل به راه میانداخت. از گوشت و بودجه هم دزدی میکرد و بسیار بداخلاق و سخت گیر بود. البته غذا و سرویس دهی هم نامطلوب بود و موجب نارضایتی شده بود. پس از درگیریِ یکی از نخبگان جمع با آشپز به علت مسائل اخلاقی، اعتراض عمومی به وجود آمد و تصمیم به ترک دوره گرفته شد.
مسئول مربوط همه را گرد آورد و ضمن سخنرانی، پذیرایی مفصلی کرد و دو روز مهلت خواست. گمان میرفت دو روز مهلت برای جایگزینی آشپز است، اما در این دو روز بهترین غذاها سرو شد و میوه و دسر مرغوب و فراوان در اختیار قرار گرفت.
بعد مسئول مربوط نتیجه را که جویا شد همه گفتند الحمدلله اوضاع خوب است. آشپز ماند و دزدیها و بساط اعتیاد ادامه یافت و وقتی چند نفر به مسئول مربوط اعتراض میکردند، میگفت:«برای دو - سه نفر که نمیتوانم همه چیز را به هم بریزم؛ بقیه همه راضی هستند.»!