درج شده در وبلاگ «روایت فجر» - ۱۳/۹/۱۳۸۵
روزنامه الوطن فاش کرد پاپ از «هنری کیسینجر» دعوت کرده تا به عنوان مشاور وی فعالیت کند.
به گزارش ایسنا این روزنامه چاپ عربستان به نقل از گزارش های آمریکایی و با استناد به گفته های منابع موثق واتیکان نوشت: «پاپ بندیکت شانزدهم» از کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا دعوت کرده تا به عنوان مشاورش فعالیت کند. به گفته مقامات موثق واتیکان پاپ قبل از آنکه از کیسینجر به عنوان مشاور امور سیاسی و بین المللی خود دعوت کند، وی را به یک دیدار مستقیم فراخوانده است. پایگاه اینترنتی «نیوز مکس» نیز گزارش کرده است کیسینجر، این دعوت را پذیرفته است. این درحالی است که دفتر کیسینجر از تأیید یا رد این خبر خودداری کرده است. ]لینک[
توضیح: اگر خاطرتان باشد، در زمان جسارت پاپ به ساحت دین اسلام مطلبی نوشتم که سه روز بعد همان مضامین، توسط آیت الله سید احمد خاتمی در خطبه های نماز جمعه تهران هم تکرار شد. شاید برخی دوستان مواضع بنده را تند می دانستند، چون بنده شخصاً مدعی شدم که پاپ گرایش صهیونیستی دارد و برای او گوشواره ی ستاره داود گذاشتم (همین عکسی که در این پست هم مشاهده می کنید). در آن مطلب آوردم:« رژیم صهیونیستی ثابت کرد که به عنوان بازوی استعمار به شهرک واتیکان نیز تسلط کافی دارد و یکی از عناصر ناشناخته ی خود را به جمع کشیشان عالی رتبه نفوذ داده است و البته این عنصر دیگر سوخت و تاریخ مصرفش تمام شد، بنابراین اگر تا یکی دو سال دیگر شاهد بودید که به سرنوشت پاپ قبلی دچار شد، اصلاً تعجب نکنید.» ]لینک[
اکنون به روشنی می توان به ادعای بنده صحه گذاشت و کاش برادرانی که به گمان تند بودن مطلب، از آن چشم پوشی کردند، امروز بیایند و با شجاعت اشتباه خود را قبول کنند.
درج شده در وبلاگ «روایت فجر» - ۲۸/۶/۱۳۸۵
1- هر چه می خواهم سکوت کنم و چیزی ننویسم، نمی شود. این بار حضرت رهبر واتیکان نشین کاتولیک ها مجبورم کرد تا کار و زندگی را رها کنم و چند خط بنویسم.
2- پیش از هر گونه توضیحی عرض سلام دارم به پیشگاه حضرت عیسی(ع) که زنده است و چه بسا از یاران و نزدیکان حضرت حجت (عجل الله فرجه الشریف) باشد. و به ایشان به دلیل تحریف دین مسیحیت و پیروانی ناآگاه تسلیت عرض می کنم.
3- آنچه مسلم است یک نظریه ی ظالمانه و انحرافی زنجیره ای در باره ی دین مبین اسلام وجود دارد. سردمدار این نظریه دولت آمریکاست و هم پیمان اصلی اش رژیم صهیونیستی است. گروهک تروریستی القاعده و بن لادن هم سعی دارند که همین نظریه را در عمل به اثبات برسانند. جلوتر که می آییم بر می خوریم به کشورهای اروپایی ای که هر کدام با درصدهای مختلف به این نظریه ی دروغین و انحرافی چنگ می زنند. متأسفانه برخی حکام خود فروخته ی عرب نیز آب به همین آسیاب می ریزند. در این هم نوایی اصحاب نار ، رازی هست که امیدوارم مخاطب خود به آن برسد.
4- رژیم صهیونیستی ثابت کرد که به عنوان بازوی استعمار به شهرک واتیکان نیز تسلط کافی دارد و یکی از عناصر ناشناخته ی خود را به جمع کشیشان عالی رتبه نفوذ داده است و البته این عنصر دیگر سوخت و تاریخ مصرفش تمام شد، بنابراین اگر تا یکی دو سال دیگر شاهد بودید که به سرنوشت پاپ قبلی دچار شد، اصلاً تعجب نکنید.
5- اینکه پاپ بندیکت شانزدهم در مورد اسلام گفته است :«فکر جهاد در اسلام، ناشی از خشونت است و مغایر با روش الهی و دور از منطق است»، تنها دو پیام دارد: الف – اطلاعات پاپ در مورد دین مبین اسلام ناقص است و او واقعاً نمی فهمد که فلسفه ی جهاد آزادگی بشریت و مبارزه با ظلم و بی عدالتی و دفاع در برابر تجاوز است! این فرض خود به خود منتفی است و نمی توان رهبر کا تول یک های جهان را این همه نادان و احمق فرض کرد! ب – وقتی قبول کنیم که پاپ احمق نیست و اطلاعاتش از دین رحمت کافی است، به این نتیجه می رسیم که همگامی پاپ با القاعده ، سران ستمگر و جنگ افروز کاخ سفید و رژیم صهیونیستی اتفاقی نیست و این پیوند شیطانی است. از این رو بار دیگر ضمن پوزش از ساحت حضرت عیسی (ع) برای مسیحیان جهان تأسف می خوریم.
6- کم کم سخنان جورج دبلیو بوش ، مبنی بر صلیبی بودن جنگ های اخیر به اثبات می رسد. مدعیان مسیحیت برای یک جنگ همه جانبه با اسلام مهیا می شوند و با زیر سؤال بردن فلسفه ی جهاد دست پیش گرفته اند. با نگاهی به جنگ های جهان به ویژه در سال های اخیر، به روشنی می توان دریافت که متجاوزین و رهبران جنگ طلب دنیا، خود را مسیحی می دانند. از طرفی گروهک های مسلمان نما مثل القاعده را نیز تولید می کنند!
7- زنگ خطر برای علمای جهان اسلام هم به صدا در آمد. در سال های گذشته دانشمندان اسلامی با کتمان واقعیت ها سعی در هم زیستی فکری با مسیحیت داشته اند. وقت آن رسیده است که میانِ مسیحیت راستین، با پیامبری بنده ای صالح، به نام مسیح بن مریم (ع)، و مسیحیت تحریف شده ای که حضرت عیسی (ع) را مرده می پندارد تفاوت قائل شد و از تبیین عقاید صحیح چشم پوشی نکرد.
درج شده در وبلاگ «جامی از فرهنگ» - ۱۰/۱۲/۱۳۸۶
اشاره: نام این داستان «مرد طوفان» و به قلم امیر عباس جعفری است. انتشارات صریر (بنیاد حفظ آثار)، مجموعه داستانی را با عنوان «ویزای بهشت» منتشر کرده است که یکی از شاخص ترین داستان های آن «مرد طوفان» است. این داستان در دو جشنواره سراسری داستان کوتاه نویسی در کشور بالاترین رتبه را کسب کرده و کارشناسان با توصیف هایشان حسابی نویسنده را شرمنده کرده اند. مجتبی شاکری، مدیر وقت دفتر ادبیات داستانی بسیج طی مصاحبه ای گفت:«داستان های کوتاه این نویسنده در سطح جهانی است و ما اگر چه در رمان به توفیقی دست نیافته ایم ، اما در بخش داستانکوتاه حرفهای زیادی برای گفتن به دنیا داریم.»
چکیده داستان: شخص اول داستان، خلبان هوانیروز و جانباز اعصاب و روانی است که با خانواده ی خود مشکل دارد و حتی گاهی همسر او نیز نمی تواند تحملش کند. در یکی از حمله های عصبی از منزل خارج می شود و قصد رفتن به مرقد امام(ره) را دارد که در ایستگاه اتوبوس با زنی که به گمانش همسرش است، درگیر می شود و یک راننده اتوبوس او را کتک می زند و توسط پلیس جلب می شوند و به دلیل جراحت به بیمارستان منتقل می شود. در بیمارستان با پیرمردی آشنا می شود که بعد از معالجه و حل و فصل دعوا، پیرمرد به او می گوید که راهی ِ اعتکاف است. سروان خلبان با پیرمرد به اعتکاف می رود. در پایان داستان، که سروان به بیماری خود مسلط می شود (اگر چه علت جانبازی او درمان نشده است)، خانواده اش به استقبال او می آیند و می فهمد که پیرمرد پدر خواستگار دخترش بوده است که به خواست همسر سروان پس از خروج سروان از منزل، مأمور مراقبت از او شده بوده است. خانواده به سروان خبر می دهند که ترفیع او (درجه سرگردی) آمده است و سروان در سایه تقویت روحیات معنوی خود، مجدداً با زندگی آشتی می کند. آنچه در اینجا می خوانید، بریده ای از داستان است که در اعتکاف می گذرد.
...
عصر روز سوم بود. همه چیز خوب جلو رفته بود. سروان دعای ام داود را می خواند. باد پاییزی به پنجره های مسجد چنگ می انداخت و آرامش اعتکاف را برهم می زد. شیشه های پنجره که با ضربهء باد به صدا در می آمدند، با زمزمهء معتکفین در هم می آمیختند، گویا در و پنجره هم با سروان هم آوا می شدند:- ای خدا! به خواری من و بر فقر و فاقه و تنهایی و بی کسی ام ترحم کن، و به فروتنی ام در پیشگاه تو و اعتمادم به تو و تضرع و زاری ام به درگاه تو کرم فرما.طوفان دوباره آغاز شده بود و سروان این را می دانست.- ای خدا! تو را می خوان به دعایی با حال خضوع و خشوع و ذلت و ترس و هراس و ...
...
«می ترسم اکبر جان! توی این چاله که چتر باز نمی شود.»«نترس ذکر بگو و بپر، معطل نکن...»
- ... تو را می خوام به دعای کسی که یاران معتمدش او را تسلیم بلا کرده و دوستانش او را ترک گفته باشند و درد و مصیبتش سخت باشد و دعای کسی که در آتش حزن و اندوه می سوزد ...
«شنبهء هفتهء دیگر برای خواستگاری ملیحه می آیند، اگر بناست که دوباره قاطی کنی نباشی بهتر است، فهمیدی؟ برو پیش دکترت نسخهء جدید بگیر.»
طوفان شدت گرفته بود. از بیرون مسجد صدای رعد و صدای هوهوی باد می آمد. سروان دعای ام داود را تا آخر خواند و به سجده رفت. می فهمید که طوفان بالا گرفته است ، می دانست که چه می کند.- خدایا! برای تو سجده می کنم و به تو ایمان دارم. تو به خواری و پریشانی ام ترحم کن که جهد و کوششم ، و زاری و مسکنت و فقرم به درگاه توست ای پروردگار من!
«نترس، ذکر بگو و بپر، معطل نکن، بگو لا حول و لا قوة الا بالله ... بپر دیگر!»
- لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.سروان از زمین کنده شد. همه جا نور بود و ذره ای که در نور شنا می کرد. رقص ذره در برابر نور و بالا رفتن کسی در خلأ و سپید جامگانی که با بال هایی از حریر لطیف لطیف پرواز می کردند و ذکر می گفتند:- سبوحٌ قدوس، سبوحٌ قدوس، سبوحٌ قدوس ...و به سروان می گفتند که او هم بگوید. سروان گفت:- الله اکبرگفتند:- اضافه کن: الله اکبر کبیرا و الحمدلله کثیرا و سبحان الله بکرةً و اصیلا.سروان گفت. سپید جامگان گردش حلقه زدند و گفتند:- بخوان!سروان خواند:- بسم الله الرحمن الرحیم یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض ...و باز هم خواند و در اقیانوس نور غوطه خورد، بدون اینکه یادش باشد آن همه آیه را کی حفظ بوده است و یا اینکه بداند آن همه معانی زیبا را که از کلمات در ذهنش مجسم می شد، از که آموخته است ؛و بعد دوباره ظلمت بود، مثل همیشه ؛ و باز نورها همه مصنوعی و ذره ذره بودند، مثل نور خورشید که از پس ابرها به افق غرب فرو می رفت و مثل چراغ های هزار و پانصد وات گازی ای که مسجد را روشن کرده بودند....
درج شده در وبلاگ «جامی از فرهنگ» - ۷/۱۲/۱۳۸۵
نوع شناخت، نگاه و اندیشهی عوام در توقعاتشان رخ مینماید. عوام مثل کودکان زود بهانه میگیرند و زود قانع میشوند و به یک شکلات دل خوش میگردند.
زمانی در یکی از رشتههای تخصصی دورهای برپا بود. حدود 40 نفر در دوره بودند. در محل اسکان، آشپز و سرایدار معتاد بود و همه شب در بام ساختمان بساط منقل به راه میانداخت. از گوشت و بودجه هم دزدی میکرد و بسیار بداخلاق و سخت گیر بود. البته غذا و سرویس دهی هم نامطلوب بود و موجب نارضایتی شده بود. پس از درگیریِ یکی از نخبگان جمع با آشپز به علت مسائل اخلاقی، اعتراض عمومی به وجود آمد و تصمیم به ترک دوره گرفته شد.
مسئول مربوط همه را گرد آورد و ضمن سخنرانی، پذیرایی مفصلی کرد و دو روز مهلت خواست. گمان میرفت دو روز مهلت برای جایگزینی آشپز است، اما در این دو روز بهترین غذاها سرو شد و میوه و دسر مرغوب و فراوان در اختیار قرار گرفت.
بعد مسئول مربوط نتیجه را که جویا شد همه گفتند الحمدلله اوضاع خوب است. آشپز ماند و دزدیها و بساط اعتیاد ادامه یافت و وقتی چند نفر به مسئول مربوط اعتراض میکردند، میگفت:«برای دو - سه نفر که نمیتوانم همه چیز را به هم بریزم؛ بقیه همه راضی هستند.»!
درج شده در وبلاگ «جامی از فرهنگ» - ۱۰/۱۲/۱۳۸۶
دیروز در جمع خواهران دانشجوی بسیجی ِ عازم سرزمین نور بودم. خواهرانی که قلبشان با یاد شهدا می تپد و برای بازدید از مناطق مرزی جنوب و قدمگاه شهیدان، لحظه ها را می شمارند.
بعد از چند کلمه صحبت - از باب «هیچکس نبود این آمد» - خواهری که خود را معاونت آموزشی دانشکده معرفی کرد، چنین گفت:«جوّ خیلی بدی شده و ما خجالت می کشیم برای نام گذاری ها از اسم شهیدان استفاده کنیم!» در حالی که این جانب در عرایضم گفته بودم:«نور از تاریکی نمی ترسد و به محض ورودِ نور تاریکی از بین میرود.» و به خواهران محجبهی بسیجی عرض کرده بودم:«مبادا از کثرت انحرافات و منکرات وحشت کنید. باید آن همه تأثیرگذار باشید که شما محیط را بسازید و مگر نه اینکه "جاء الحق و ذهق الباطل"؟ ...».
اما خواهر محترم مسئول که همراهی خودش را با کاروان زائرین قدمگاه شهیدان بعید میدانست، معتقد بود:«همهی کسانی که به اصول انقلاب اسلامی پایبند هستند در حال دق کردن هستند.» به ایشان گفتم که ستارهی راهنمای ما مقام معظم ولایت هستند و نظرشان در بارهی وضعیت فعلی و آیندهی کشور این گونه نیست، اما ایشان بر نظر خود پای فشردند تا به دلیل سخنرانی ِ دوست دیگری، رشته ی بحث قطع شد.
گاهی می بینیم که دانشجویانمان چقدر از مسئولینشان در درک موقعیت و تبعیت از ولایت فقیه جلوتر هستند و در هر حال باید قبول کنیم که ستارهی راهنمای ما ولایت فقیه است و بازوی اجرایی منویات مقام معظم ِ ولایت ِ فقیه، بسیج می باشد. یاد و نام معمار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) جاودان باد که با تبیین جایگاه ولایت فقیه و دستور تشکیل بسیج، آیندهی انقلاب اسلامی ایران و جهان اسلام را بیمه کرد.
درج شده در وبلاگ «جامی از فرهنگ» - ۹/۴/۱۳۸۶
اشاره: پس از تخریب مجدد سامرا توسط عمال امریکا، یادداشتی به قلم امیر عباس خواندید که جنگهای صلیبی در راه است. در آن یادداشت آمده بود که امریکا به عراق نیامده تا خارج شود و گفته شد که امریکا با دست زدن به اقدامات ایذایی، درصدد است تا جنگ عراق را به جنگ دیگری در منطقه پیوند بزند. همچنین در آن یادداشت خواندید که جنگ کنگره با کابینه را جدی نگیرید و هر دو حزب قدرت طلب امریکا در اسلام ستیزی وجه اشتراک دارند. اکنون یادداشتی را بخوانید که الجزیره پرده ی دیگری از خواب های جورج بوش را به نقل از خودش افشا کرده است. بوش در سخنانی، بار دیگر حادثه ی 11 سپتامبر را به مسلمانان نسبت داده و گفته است که با مسلمانان خواهد جنگید! این یادداشت در کیهان امروز نیز به چاپ رسیده است. بخوانید و باور بفرمایید که جنگ های صلیبی در راه است.
جورج بوش اعلام کرد که قصد دارد عراق را به اسرائیل دوم مبدل کند. به گزارش پایگاه خبری الجزیره، رئیس جمهور آمریکا طی سخنانی در دانشکده نیروی دریایی در «رود آیلند» ادعا کرد :«رژیم اسرائیل از یک دموکراسی کارا و مناسب برخوردار است که به وسیله ی آن به خوبی از عهده ی مسئولیت های خود برمی آید و این دقیقاً همان چیزی است که ما در عراق به دنبال آن هستیم.» بوش دموکراسی از نوع صهیونیستی را برای عراق الگویی مناسب خواند و اظهار داشت:«ارتش آمریکا در عراق تازه در اول راه جنگ است.»
الجزیره به نقل از بوش نوشت: «هدف مأموریت آمریکا در عراق صرفاً ازبین بردن آشوب ها و خشونت در این کشور نیست، بلکه درگیر شدن بلندمدت برای به وجود آوردن دموکراسی به رغم ایجاد اغتشاش در این کشور است.» بوش در ادامه بار دیگر حادثه ی 11 سپتامبر را به جهان اسلام نسبت داد و گفت:«ما با عاملان این حادثه خواهیم جنگید، چرا که پای منافع بسیاری درمیان است.» رئیس جمهور آمریکا شکست در عراق را رد کرد و گفت:«استراتژی جدید دراین جنگ تحول ایجاد خواهد کرد و کنگره باید در این زمینه صبر پیشه کند.» بوش با تشبیه اوضاع عراق به اسرائیل گفت:«همان طور که اسرائیلی ها علی رغم مواجهه با عملیات انتفاضه ی فلسطینیان، دست از اهداف خود برنمی دارند، ما نیز عراق را تا رسیدن به اهدافمان در آن رها نمی کنیم.»
درج شده در وبلاگ «جامی از فرهنگ» - ۲۵/۳/۱۳۸۶
«یریدون لیطفؤا نورالله بأفواههم والله متمّ نوره و لوکره الکافرون» (1)
به امریکا حق بدهید که این چنین وحشیانه، عمّّالش را به اهانت علیه مقدسات مسلمین بشوراند. امریکا اکنون در چند راهی ای گرفتار آمده که انتخاب هر کدام از این راه ها به ضررش تمام خواهد شد. وقتی رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران هشدار دادند که عراق باتلاقی خواهد شد که امریکا در آن گیر خواهد کرد، به عقلشان نرسید که هشدار را جدی بگیرند! ماندن در عراق و کمک واقعی به پیشرفت عراق ، ماندن در عراق و ایجاد مزاحمت برای دولت آن کشور، خروج بی قید و شرط و حتی زمان بندی شده از عراق همه و همه گزینه هایی است که دولت بوش باید برایش هزینه بپردازد. از طرفی منفعل بودن در مرداب عراق، بیش از همه ی گزینه ها برای بوش خسارت دارد. جمهوری اسلامی روز به روز به اقتدارش افزوده می گردد، شیعیان و مسلمانان منطقه و عموم مردم دنیا روز به روز امریکا ستیزتر می گردند و پیوند دو دولت مردمی جمهوری اسلامی ایران و عراق هر روز مستحکمتر می گردد تا جایی که دولتمردان عراق علنی بر مواضع جمهوری اسلامی ایران (به ویژه در مورد کارداران ربوده شده) صحه می گذارند.
در چنین شرایطی بوش تصمیم می گیرد که از حالت انفعال خارج شود و با خشمگین کردن مسلمانان، زمینه را برای رسیدن به اهداف مقطعی و درازمدت مساعد گرداند. مهمترین هدف مقطعی بوش، اختلاف افکنی بین مسلمانانِ شیعه و سنی است که هر بار متوجه میشود تیرش به خطا رفته است. بوش نمی داند که حتی اهل تسنن، خاندان پیامبر اعظم(ص) را محترم می شمارند و به ایشان علاقه دارند و تفاوت ایشان با شیعیان در قائل بودن مقام امامت برای اهل بیت(ع) است. این نوع رفتار غیر انسانی و مغایر با هنجارهای بشری، باعث بیداری حسّ ِ «اهل بیت» دوستی ِ مسلمانانِ غیر شیعه میگردد و خیلی زود به اتحاد هر چه بیشتر مسلمانان میانجامد. البته جماعتی از شبه مسلمانان خوشحال می شوند و استکبار چون فراموشکار است، گاهی فراموش می کند که این گروه اندک از – به اصطلاح – مسلمانان، اسلامشان ساختهی امریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی است! وهابیون انگلیسی و گروهک القاعدهی امریکایی، در حالی پایکوبی می کنند که قاطبهی مسلمانان، اسلام ِ ایشان را اسلام ِ امریکایی و اسلام شیطانی می دانند و حتی امریکا با نسبت دادن این عمل وحشیانه به القاعده، در واقع به گناه خود اعتراف کرده است؛ چرا که اکنون دیگر، مسلمانان جهان می دانند که القاعده بخشی ویژه از ارتش امریکاست!
دلیل دیگر این اقدام ضد بشری و ددمنشانه از سوی دولت امریکا، این است که اساساً امریکا به عراق نیامده که خارج شود و گذر زمان این گمانه را به اثبات خواهد رساند. چندی پیش بوش علناً از جنگهای صلیبی سخن گفت که به توصیهی سیاستمداران کشورش فوری آن را تغییر داد. از فتواهای قتل و غارت جناب پاپ که به عنوان مجوز در جیب بوش قرار گرفته است هم که مطلع هستید؟! از این منظر، چنین اقداماتی از سوی بوش، نوعی عملیات ایذایی محسوب می شود تا زمانی فرا برسد که جنگ امریکا با عراق، به جنگ دیگری در منطقه پیوند بخورد. امریکا بنا دارد که به زعم خود ریشهی اسلام را بخشکاند و حتی اعراب منطقه بدانند که امریکا در ذهن خود پرورانده است که پس از نابودی (؟) اسلام ناب محمدی(ص)، اسلام های التقاطی و دست ساز، و دولت های میزبانش را نیز نابود سازد!
حتی مبادا جنگ کنگره و کابینه را در امریکا جدی بگیرید. این نوع اختلافاتِ سیاسی ِ داخلی، منافی خوی استکباری سیاستمداران هر دو جناح امریکا نیست و جنگ های جاری، سیاسی و برای کسب قدرت در داخل امریکاست و هر کدام از جناحها که در رأس قدرت باشند، چه دموکرات و چه جمهوریخواه، هدفشان بهراهانداختن جنگهای صلیبی است. امریکا به سوی نابودی خود گامهای بزرگ و برگشت ناپذیری را برداشته است. هدف غایی امریکا – به خیال خود – نابودی اسلام است. هدفی که پیگیریاش امریکا را نابود خواهد ساخت. هدف غایی امریکا نابودی نور خداست و از این جهت مطلع این یادداشت این بود که: «یریدون لیطفؤا نورالله بأفواههم والله متمّ نوره و لوکره الکافرون»؛ آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست.
پیام رهبر معظم انقلاب [لینک]
پاورقی: 1- سوره مبارک صف / آیه 8. یعنی: آنان می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولی خدا نور خود را کامل می کند هر چند کافران خوش نداشته باشند. (ترجمه مکارم شیرازی)
بحمدالله آغاز فعالیت این وبلاگ مصادف شد با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران. برای سخن گفتن و ارائهی تعریف همیشه فرصت هست، پس اجازه بدهید به جای تعریف این وبلاگ و ذکر یک مقدمه، ابتدا برخی یادداشتها را که با موضوع دین در دیگر وبلاگهایم درج شده به اینجا منتقل کنم. بعد هم اگر توفیق بود چند یادداشت تازه ارسال کنم. خوشحال میشوم که با نگارنده همراهی کنید و انتقادات و پیشنهادات خود را ارئه دهید.
دعا بفرمایید.